عارفه جونعارفه جون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

خواهرانه

3ماهگیت مبارک

1393/11/25 13:29
نویسنده : آبجی فاطمه
756 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام پرنسس خوشگل من.سلام نازنینم.3ماهگیت مبااااارک.

 

ابجی نازنینم سومین ماهگردت روز ولنتاین افتاد.

 

روز عشق و ماهگرد عشق من

 

 

بفرمایید ادامه مطلب که کلی عکس  خبر دارم.بازم یه پست طولانی

 

بریم سراغ  سومین ماه زنگی گل دختر.

 

اول از همه عکس کیک خوشمزه ای که خودم دست کردم رو نشون بدم.خوشمزهجاتون خالی خیلی عالی شده بود.سفارشی مخصوص عارفه جون.بوس

 

 

و اما عکس های که ما کلی حرف زدیم تا بخندی.اون شب گریه میکردی نزاشتی یه عکس درست بندازم.

 

*وقتی عارفه نمیخواد عکس بگیره*

 

 

بریم سراغ سومین ماه زندگیت.از کجا شروع کنم متفکر

شرمنده ابجی جون که باید با یه خبر ناراحت کننده شروع کنم.29 دی که 2ماه و4روزه بودی از شانسمون بابا هم ماموریت قشم بود و پیشمون نبود.اون شب خیلی گریه میکردی و رفلاکست بالا رفته بود و یدفعه شیر برگشت به ریه ات و داشتی خفه میشدی .تو اوج گریه هات یدفعه ساکت شدی  و فقط نگاه میکردی.وای خدا یعنی چی شده.....نگو خفه شده بودی و شیر تو ریه رفته بوده.انقدر مامان پشتت زد و برت گردوند و پاهات رو بالا گرفت.اما نفست بالا نمیومد.وااای خدا خیلی ترسیده بودیم و گریه میکردم.بدن من از ترس شل شده بود.....خیلی شب بدی بود.اما خداروشکر یدفعه نفست بالا اومد و حالت بجا اومد....که فردا بردیمت پیس دکتر،دکترت رو عوض کردیم و قرص نکسیوم داد برای معده که خدا خیرش بده بهتر شدی...شیر خشک ببلاک برای ضد رفلاکس داد که متاسفانه حساسیت زدی و اسهال شدی.

حالا بریم سراغ خبر های خوب

 

بابا 30دی از سفره قشم اومد و کلی سوغاتی های خوشگل برامون اورد.مخصوصا برای شما.تو پست بعد میم با کلی عکس ازشون.

11بهمن به فرموده مرکز بهداشت گفتن برید مشاوره شیر دهی بخاطر وزن کم شما.رفتیم اما خانمه انقدر بد اخلاق بود.میگفت شیشه به بچه نده.با قاشق شیر بده.مگه میشه.بچه زجر کش میشه که.مثلا مشاور بود.

11بهمن  تصمیم گرفتیم لباس عروسک تنت کردمخندونک.از بس که ریز میزه هستی.لباس عروسک باید تنت کرد.

عکس از 2ماه و16روزگی

 

 

خوشحال بودی.دامنش هم میگرفتی

این هم عکس از خود عروسکخندونک

 

 

12بهمن عارفه برای اولین بار رفت عروسی.(عروسی دوستمون.راحیل جون)

وای انقدر صدای اهنگ بلند بود که نگو.مامان تو گوشت پنبه گذاشت.تا

صدا بهت فشار وارد نکنه.ولی ترسیده بودی.اخه لامپ ها خاموش،رقص

نور.صدای بلند...ببین عکست رو بغل من هستی و محکم لباسم رو گرفتی

 

 

22بهمن هم عقد پسرعمو(امیر)بود.کلی همه فامیل دورت جمع شدن و بغلت کردن و عکس ازت گرفتن.ولی اخر شب خیلی خسته شدی و گریه میکردی.تا این که مامان توی تالار گذاشت رو پا تا خوابیدی.(عادت کردی روی پا یا گهواره بخوابی)

عکس قبل از رفتن.بغل بابا.2ماه و27روز

 

 

این هم عکس از سالگرد ازدواج دایی جواد.نگار هم بود.همه کلی عکس از شما دو تا گرفتن.

ابجی جون کیک که انقدر بد نگاه کردن نداره.کیکهخندونک

 

 

جدیدا خیلی گرمایی  شدی و انقدر موقع خواب عرق میکنی.

مخصوصا تشک و بالشت های اماده که همه از پشم شیشه هست و جنس پارچه نخ نیست.

بخاطر همین تصمیم گرفتیم خودمون برات تشک بدوزیم از جنس پنبه تا گرمت نشه.منم خودم یه روز رفتم ملافه خوشگل و جنس خوب خریدم برات.اینم عکسش.

 

 

 

آبجی جون تشک خوبه؟

 

 

 

بریم سراغ کارهای که تو این ماه یاد گرفتی باهوش من=

 

0یادگرفتی طولانی آغون بگی  و صداهای مختلف از خودت در بیاری.

دوست داری ماهم همش باهات حرف بزنیم.تشویقمحبت

00ما(خانوادت)رو قشنگ میشناسی و با نگاه قشنگت دنبالمون میکنی و یه لبخند بهمون هدیه میدی.

اینم عکسشمحبتقربونت برم که بالای سرتو نگاه میکنی.تشویق

 

      

000ابجی جونی یادگرفتی قدم برداری. انقده قشنگ قدم برمیداری.زیره بغلت رو که بگیریم.پاهاتو که  میزاریم روی زمین قدم کوچیک برمیداری.تشویق

عکس ندارمغمگین

 

0000  یادگرفتی با دوتا دستات چشمای نازتو بمالونی.مخصوصا وقتی خوابت میاد.انقدر میمالونی که صورتتو چنگ میندازی.

اینم عکسش

 

 

00000یاد گرفتی خودت دستتو ببری تودهنت و بخوریتشویق

(قبلا ما دستت رو میزاشتیم دهنت میخوردی.حالا خودت دستات رو کشف کردیخندونک)

 

 

عارفه جونم خیلی بازی گوش شده.انقدر تحرک و جنب و جوش داره.

اگه بیدار باشه و پتو روش باشه انقدر پا میزنه تا پتو از روش بره کنار.خندونک

موقع شیرخوردن به اطراف نگاه میکنه.خیلی خوابش کم شده.رو پا یا گهواره باید بخوابه.

 خیلی هم خانم  ترسو هست و حساس به صداهای بلند.مخصوصا صدای عطسه کردن افراد.اگه خواب باشه یکی عطسه کنه میزنه زیره گریه ونفس نفس میزنه.

و اما سشوار.علاقه بسیار زیاد به صدای سشوآر داره.تو اوج گریه هاش سشوار بزاری ساکت میشه.

 

این بود از ماه3 گل دختر

پسندها (5)

نظرات (6)

کیان
26 اسفند 93 15:29
وایییییییییییییییییییی خدا آدم فکر میکنه یک دونه عروسک رو کنار کیک گذاشتند عکس گرفتند
آبجی فاطمه
پاسخ
دقیقا.از بس که ریز میزه هست.شیر هم کم میخوره.اخه کیان جون ابجی کوچولوم کم وزن به دنیا اومد که الان هم ریزه.کیان جون تو یکم از لپات رو به عارفه قرض بده
♥ایدا♥
27 اسفند 93 12:39
فدای این دختر خوشگل خیلی خواهرت نازه مثل عسل شیرینه حتی از عسل هم شرین تر ببوسش از طرف من به منم سربزن عزیزم
آبجی فاطمه
پاسخ
مرسی مهربون.نظره لطفته.چشم
مــــن
29 اسفند 93 21:39
سلام.... ببخشید بهت سر نزدم ولی تو هم به من سر نزدی حالا بیا پیشم....
آبجی فاطمه
پاسخ
سلام. چشم میام پیشت
مــــن
29 اسفند 93 21:39
مبارک
مامان مائده
6 فروردین 94 12:53
ماشالا چه دخمل نازي چه خواهر نازي .ايشالا مونس و دوست خوبت باشه و هميشه با هم خوش باشيد .سال نوتونم مبارك.سال خوبي رو براتون آرزو ميكنم
آبجی فاطمه
پاسخ
مرسی عزیزم.سلامت باشید.سال نوی شماهم مبارک.خدا گل دخترتو برات حفظ کنه
♥ایدا♥
7 فروردین 94 17:05
سلام امید وارم عید بهتون خوش گذشته باشه خوش حال میشم به منم سربزنید اپم با هفت سین امسال و خاطرات فروردین ماه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خواهرانه می باشد