عارفه جونعارفه جون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

خواهرانه

کاخ سعد آباد

26اردیبهشت مبعث پیامبر که تعطیل بود. تصمیم گرفتیم برای اولین بار بریم کاخ سعد اباد.اب و هوای اردیبهشت خیلی عالی هست. خیلی خوبه بیرون رفتن و پیاده روی رفتن.کاخ یکم خنک بود برای گل دختر.     وقتی توریست ها عاشق عارفه میشن و بقلش میکنن و عکس میندازن. ​مهم اینجاست که عارفه هم غربی نمیکنه و  از اونا  خوشش میاد      بفرمایید ادامه مطلب عکس ها خوشگل مارو ببینید       خیلی جای قشنگی هست.توصیه میکنم حتما هرکس نرفته بره. .انقدر بزرگه و پیاده روی داره.بعضی مسیرهاشم تاکسی ون گذاشته بودن.اما با این حال  بعضی جاها و موزه های کاخ رو وقت...
27 ارديبهشت 1394

6ماهگیت مبارک

سلام پرنسس من.6ماهگیت مبارک نفـــــــسم.قربون شکل ماهت برم که ماه 6زندگیت هم تمام شد و6ماه هست که پیش ما هستی.خدارو 100هزار مرتبه شکر     25اردیبهشت که6ماه شما تموم میشد رفتیم تهران و مهمونی دعوت داشتیم. از سعادتی که داشتی نیم  سالگیت (25اردیبهشت= جمعه)افتاده بود شب مبعث رسول اکرم(ص)خیلی شب خوبی بود. بخاطر همین ما کیک خریدیم و بردیم خونه پسرعموی بابا که دعوت داشتیم و نیم سالگیت رو پیش اونا جشن گرفتیم. خوشحال از دیدن شمع ها     قربونت برم که میخواستی کیک و شمع رو بگیری     بفرمایید ادامه مطلب با پیشرفت های این ...
25 ارديبهشت 1394

5 ماهگیت مبارک عشقم

ابجی نازنینم 5ماهگیت مبارک.عاشششقتم نفسم.امیدوارم همیشه خنده رو لب های قشنگت باشه.     بفرمایید ادامه مطلب هجوم برای گرفتن شیرنی ها   قربونت دستای قشنگت که میخوای بگیری                 17فروردین عروسی دایی جواد بود و خیلی خوش گذشت .ما خیلی استرس داشتیم برای عروسی که تو گریه نکنی و اذیت نشی.خداروشکر قبل از رفتن خوابیدی و پیش بابا بودی ما تونستیم بریم ارایشگاه بعد برای رفتن بیدار شدی.   قبل از رفتن به تالار رفتیم آتلیه و عکس خوانوادگی و تکی هم انداختیم.   توی تالار انقدر هم...
25 فروردين 1394

تعطیلات فروردین

سلام ابجی نازنینم. خداروشکر این تعطیلات هم به خوبی گذرونیدم و کلی مهمونی باهم رفتیم.ولی سفر نرفتیم.   چون اب و هوا خنک هست و همه جا شلوغه و شما اذیت میشی.   عشقم سال تحویل خواب بودی.اما من برات دعا کردم .انشاالله سال خوب و پربرکتی رو داشته باشیم. خدارو شکر که تو کنارمون هستی.     سفره هفت سین رو خودم انداختم و تزئین کردم         صبح روز اول عید رفتیم خونه عزیز(مامانه مامان)     بغل دایی و خوشحال از گرفتن عیدی     یه روز که دخترخاله نگار اومده بود خونون عیدی دیدنی. &n...
14 فروردين 1394

عیدت مبارک عشقم

سلام عشقم سلام ابجی نازنینم.  سال نوت مبارک.امروز اول  فروردین1394هست که  شما4 ماه و5روز ه هستی.سال تحویل ساعت2:15 نصف شب بود که شما خواب بودی.ارزو میکنم سال خوب و پربرکتی رو داشته باشیم.و سایه پدر و مادرمون بالای سرمون باشه و خدا حفظ کنه تورو برای ما.پارسال این موقع تو دل مامان بودی و ماهم بی خبر از این که سال دیگه یه نفر به جمع ما اضافه میشه.خیلی خوشحالم که تو رو داریم. عکس عارفه جون کناره سفره هفت سینمون     به زودی برمیگردیم با عکس های فروردین ...
1 فروردين 1394

واکسن4ماهگی

25اسفند ماه برات واکسن4ماهگیت رو زدیم که این بار بیشتر از سری قبل اذیت شدی این هم عکس قبل از رفتن. ​خوشحال وبی خبر از این که قراره واکسن بزنی   بفرمایید ادامه مطلب صبح رفتیم مرکز بهداشت وزن و قدت رو گرفتن.وزن5300و قد58.ماشالا گلم.بعد قطره فلج رو دادن برعکس دفعه قبل چیزی نگفتی.اما برای زدن واکسن خیلی گریه کردی.اومدی خونه و بهت استامینوفن دادیم.اولش اومدیم خوب بودی و خوابیدی ولی حدود3و4ساعت بعد واکسن یکدفعه از شدت درد از خواب پریدی و شروع کردی به گریه کردن حدود ساعت3بود وتا یک ساعتی یک سره گریه میکردی الهی بمیرم هیچ جوری ساکت نمیشدی. یه گریه های مظلومانه ای میکردی دیگه نه شیر میخواستی نه عروسک نه بازی نه آینه ...
28 اسفند 1393

چهارشنبه سوری

چهارشنبه سوری مبارک عشقــــــــم همین الان از بیرون اومدیم.وای خیلی شب وحشتناکی بود خیلی ترافیک و شلوغ.هیچ سالی بیرون نمیرفتیما.امسال برعکس رفتیم.اونم به اصرار دخترخاله اینا که اومدن دنبالمون. رفتیم یکم بیرون از شهر و آتیش روشن کردیم و...کلی چیزای دیگه که من اسماشو نمیدونم. شما که همش تو ماشین بودی.اولش یکم گریه کردی و بعد تو بغل مامان خوابت برد   ...
26 اسفند 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خواهرانه می باشد